این دو هفته ای که مشاوره نرفتم  منحنی حالم نزولی بوده بدون اینکه حواسم باشه یکدفعه متوجه شدم که کم کم سرزنشگر درونی برگشته سر جاش.  نکته ای که متوجه شدم اینه که سرزنش گر درونی گاهی بجای استفاده از کلمات شرایط فیزیکی بدن رو تغییر میده  مثل  منقبض کردن عضلات ، عوض شدن   الگوی تنفس ، جمع و کوچک شدن بدن (انگار که بخواهین فضای کمتری رو اشغال کنید) .با  آگاهی از وضیعت بدنیمون   میتونیم  از سقوط توی دامن "حال بد" جلوگیری کنیم. دیروز یک مقاله ای میخوندم در مورد اینکه مغز به احساس تقصیر هم درست مثل عشق و اعتیاد  پاداش میده(ترشح مواد شیمیایی)  شاید برای همینه که ترکشون اینقدر سخته . 

 امروز روز جهانی  زن هست. دارم فکر میکنم  که زن بودن از چه چیزهایی محرومم کرد؟  اولین چیزی که یادم میاد  حق دوچرخه  سواری بود.14 سالم که شد دیگه کسی برام  دوچرخه  نخرید چون  دیگه دختر بزرگی بودم" ودوچرخه سواری برام خوب نبود. همزمان احساس نا امنی ناشی از مزاحمتهای جنس مذکرجامعه هم بهم تحمیل شد ، مزاحمتهایی  که همه زنهای ایرانی حتما تجربه اش کردن از متلکها ی ساده تا بدتر محدودیت بعدی  حجاب اجباری بود. بعد از اون  تاثیر بعدی زن بودن رو توی قوانین قرون وسطایی ازدواج  دیدم  .وقتی والدینم فوت کردن با اینکه ایران نبودم اما  زن بودن رو به صورت تعلق گرفتن سهم کمتر، از برادرم از راه دور بهم یادواری شد.

توی  کانادا و آمریکا تبعیضی  از طرف جامعه نبود، خودم بودم که   محدودیتها رو با مثل بقیه اشیای توی چمدونم توی ذهنم بسته بندی کرده بودم  و با خودم آورده بودم. سالها طول کشید تا تونستم   باور کنم که تنهایی میتونم یادمه چقدر ازجدا شدن میترسیدم . طلاق  برام مثل پریدن وسط یک اقیانوس متلاطم  ترسناک بود. الان وسط همون اقیانوس هستم بدون هیچ تکیه گاهی. گاهی موجها زیر آبم میکشن اما میدونم که همیشه بیرون میام.  گاهی  حتی از موج سواری لذت هم میبرم. بعضی وقتها  خیلی دلم می خواد همسر سابق رو میدیدم و بهش میگفتم : دیدی که موفق شدم؟ دیدی که تونستم توی دهه چهل سالگی  بدون تکیه کردن به تو یک زندگی جدید بسازم؟ 



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Tasha EESNANO آکادمی امداد صنعت نانو you tube نگین کویر ثبت برند دکوراسیون اداری - گروه معماری بام ثبت شرکت خارجی ساخت واگن حمل محصول